متحسسلغتنامه دهخدامتحسس . [ م ُ ت َ ح َس ْ س ِ ] (ع ص )پرسنده ٔ خبر و جوینده ٔ آن . (آنندراج ). تفتیش کننده و تفحص کننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تحسس شود.
متعسعسلغتنامه دهخدامتعسعس . [ م ُ ت َ ع َ ع ِ ] (ع ص )به شب شکار جوینده مثل گرگ . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آن که در شب شکار می کند و گرگ شکارکننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تعسعس شود.
متهسهسلغتنامه دهخدامتهسهس . [ م ُ ت َ هََ هَِ ] (ع ص ) زره آوازکننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زره و پیرایه ٔ آواز دهنده و بر هم خورنده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تهسهس شود.