متحیفلغتنامه دهخدامتحیف . [ م ُ ت َ ح َی ْ ی ِ ] (ع ص ) آن که کم کند چیزی از کرانه . (آنندراج ). کسی که می تراشد و کم می کند چیزی را از کرانه ٔ وی . (ناظم الاطباء). و رجوع به تحیف شود.
متحفلغتنامه دهخدامتحف . [ م ُ ح ِ ] (ع ص ) تحفه دهنده . (آنندراج ) (غیاث ). بخشنده و انعام دهنده . (ناظم الاطباء) : چون واجب است که تحف و هدایا مناسب متحف و مهدی باشد. (تجارب السلف چ اقبال ص 2).
متحفلغتنامه دهخدامتحف . [ م ُ ح َ ] (ع ص ) تحفه کرده شده . (آنندراج ) (غیاث ). عطا کرده شده و بخشیده شده و نیاز شده . (ناظم الاطباء).
متهیفلغتنامه دهخدامتهیف . [ م ُ ت َ هََ ی ْ ی ِ ] (ع ص ) سموم زده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). || گسترده در باد هوف . (ناظم الاطباء). و رجوع به تهیف شود.