متداوللغتنامه دهخدامتداول . [ م ُ ت َ وَ ] (ع ص ) از یکدیگر نوبت به نوبت گرفته شده و دست به دست گردانیده شده . (آنندراج ) (غیاث ). واگردیده از حالی بحالی . || برخورد شده به این طرف و آن طرف . (ناظم الاطباء). || خمیده شده به راست و چپ . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || معمول . مرسوم . رایج
متداوللغتنامه دهخدامتداول . [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) فراگیرنده چیزی را نوبت به نوبت .(آنندراج ). گروهی که چیزی را دست به دست می گردانند.و نوبت به نوبت فرامی گیرند. || مأخوذ ازتازی ، رایج . روان و معمول و معلوم . (ناظم الاطباء).- متداول شدن ؛ رایج شدن و معمول شدن . (نا
متداولهلغتنامه دهخدامتداوله . [ م ُ ت َ وَ / وِ ل َ / ل ِ ] (ع ص ) از متداولة عربی ، اِسم فاعل . مؤنث متداول . ج ، متداولات و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
متداولةلغتنامه دهخدامتداولة. [م ُ ت َ وَ ل َ ] (ع ص ) از یکدیگر نوبت به نوبت گرفته شده و دست به دست گردانیده شده . (آنندراج ) (غیاث ). || مأخوذ ازتازی ، رایج و روان و معمول و معلوم و رسمی و معهود. (ناظم الاطباء). مؤنث متداول : مرد صادق القول راست گفتار ساده لوح بود و در
متداولهلغتنامه دهخدامتداوله . [ م ُ ت َ وَ / وِ ل َ / ل ِ ] (ع ص ) از متداولة عربی ، اِسم فاعل . مؤنث متداول . ج ، متداولات و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
متداولةلغتنامه دهخدامتداولة. [م ُ ت َ وَ ل َ ] (ع ص ) از یکدیگر نوبت به نوبت گرفته شده و دست به دست گردانیده شده . (آنندراج ) (غیاث ). || مأخوذ ازتازی ، رایج و روان و معمول و معلوم و رسمی و معهود. (ناظم الاطباء). مؤنث متداول : مرد صادق القول راست گفتار ساده لوح بود و در
حد ولتاژ تماس متداولconventional touch voltage limitواژههای مصوب فرهنگستانبیشینهولتاژ تماسی که تحتتأثیر شرایط بیرونی خاص، ممکن است بهطور پیوسته ایجاد شود