مترجم

motarjem

معنی

۱. کسی که سخنی را از زبانی به‌ زبان دیگر ترجمه می‌کند.
۲. [مجاز] بازگوکننده؛ بیان‌کننده: این شعر مترجم احساسات شاعر است.

مترادف

برگرداننده، ترجمان، دیلماج، گزارنده، مفسر

برابر پارسی

ترزبان، برگرداننده

جست‌وجوی دقیق

مترجم

لغت‌نامه دهخدا

مترجم . [ م ُ ت َ ج َ ] (ع ص ) ترجمه کرده شده و از زبانی به زبانی دیگر بیان کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). مأخوذ ازتازی ، ترجمه شده و معنی کرده شده . (ناظم الاطباء). برگردانده شده از زبانی به زبانی دیگر. ترجمه شده . و رجوع به ترجمه و ترکیب های آن شود.

مترجم

لغت‌نامه دهخدا

مترجم . [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) ترجمه کننده . (غیاث ) (آنندراج ). ترجمان . دیلماج . (یاد داشت به خط مرحوم دهخدا). مأخوذ ازتازی ، ترجمان و ترجمه کننده و معنی کننده و تاجُران .(ناظم الاطباء). کسی که کلامی را به زبانی دیگر برگرداند چنانکه فرانسه را به پارسی :</s

مترجم

دیکشنری عربی به فارسی

مترجم , برگرداننده

مترجم

فرهنگ فارسی عمید

۱. ترجمه‌شده.۲. (اسم، صفت) مطلبی که از زبانی به‌ زبان دیگر ترجمه شده است.

مترجم

فرهنگ فارسی عمید

۱. کسی که سخنی را از زبانی به‌ زبان دیگر ترجمه می‌کند.۲. [مجاز] بازگوکننده؛ بیان‌کننده: این شعر مترجم احساسات شاعر است.

جست‌وجوی هم‌آوا

مترجم شفوي

دیکشنری عربی به فارسی

مترجم , مترجم شفاهي , مفسر

مترجم شفاهی

دیکشنری فارسی به عربی

مترجم شفوي

مترجم 1

compiler 2

واژه‌های مصوب فرهنگستان

برنامه‏ای که دستورهای نوشته‏شده به زبانی سطح بالاتر را رمزگشایی و برنامه‏ای به زبان هم‌گذاری تولید کند

مترجم 2

translator

واژه‌های مصوب فرهنگستان

شخصی که گفتار یا نوشتاری را از زبانی به زبان دیگر برگرداند

متراجم

لغت‌نامه دهخدا

متراجم . [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) سنگ اندازی کننده با هم . (آنندراج ). مشغول به سنگ اندازی بر یکدیگر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تراجم شود.

جست‌وجوی مشابه

مترجمی

لغت‌نامه دهخدا

مترجمی . [ م ُ ت َ ج ِ ] (حامص ) مأخوذ ازتازی ،شغل کسی که زبانی را به زبان دیگر می آورد و ترجمه می کند. (ناظم الاطباء). عمل مُتَرجِم . برگردانیدن از زبانی به زبانی دیگر. و رجوع به مترجم و ترجمه شود.- مترجمی کردن ؛ ترجمه کردن و به زبان دیگر بر گرد