متساویلغتنامه دهخدامتساوی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) باهم برابر شونده . (آنندراج ) (غیاث ) (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). برابر هم و مانند هم . (ناظم الاطباء). و رجوع به تساوی شود. || برابر و یکسان و متوازی و راست و درست . (ناظم الاطباء) : گر در گذشته حمل غنی بر فقیر
متساویفرهنگ فارسی معین(مُ تَ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) برابر شونده با هم . 2 - (ص .) برابر، یکسان ، مساوی . ؛~الاضلاع شکلی دارای ضلع های برابر. ؛ ~الزاویه مثلثی دارای زاویه های یکسان . ؛ ~الساقین مثلثی دارای دو ساق برابر.
لچکیفرهنگ فارسی معین( ~ .) (ص نسب .) منسوب به لچک . 1 - سه گوش ، مثلث شکل . 2 - پارچه یا نقشی به صورت متساوی الاضلاع .
چهاروجهی منتظملغتنامه دهخداچهاروجهی منتظم . [ چ َ / چ ِ وَ ی ِ م ُ ت َ ظَ ] (اِ مرکب ) جسمی است که از هر طرف به مثلث های متساوی الاضلاع مسطح برابر محدود میباشد هر یک از این مثلث های متساوی الاضلاع مسطح را وجه مینامند و هر یک از اضلاع مشترک میان وجه را یال و انتهای یاله
لچکیلغتنامه دهخدالچکی . [ ل َ چ َ ] (ص نسبی ) منسوب به لچک . سه گوش . مثلث شکل . جامه یا نقشی به صورت مثلث متساوی الاضلاع .
متساویلغتنامه دهخدامتساوی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) باهم برابر شونده . (آنندراج ) (غیاث ) (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). برابر هم و مانند هم . (ناظم الاطباء). و رجوع به تساوی شود. || برابر و یکسان و متوازی و راست و درست . (ناظم الاطباء) : گر در گذشته حمل غنی بر فقیر
متساویفرهنگ فارسی معین(مُ تَ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) برابر شونده با هم . 2 - (ص .) برابر، یکسان ، مساوی . ؛~الاضلاع شکلی دارای ضلع های برابر. ؛ ~الزاویه مثلثی دارای زاویه های یکسان . ؛ ~الساقین مثلثی دارای دو ساق برابر.
متساویلغتنامه دهخدامتساوی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) باهم برابر شونده . (آنندراج ) (غیاث ) (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). برابر هم و مانند هم . (ناظم الاطباء). و رجوع به تساوی شود. || برابر و یکسان و متوازی و راست و درست . (ناظم الاطباء) : گر در گذشته حمل غنی بر فقیر
متساویفرهنگ فارسی معین(مُ تَ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) برابر شونده با هم . 2 - (ص .) برابر، یکسان ، مساوی . ؛~الاضلاع شکلی دارای ضلع های برابر. ؛ ~الزاویه مثلثی دارای زاویه های یکسان . ؛ ~الساقین مثلثی دارای دو ساق برابر.