متصفلغتنامه دهخدامتصف . [ م ُت ْ ت َ ص ِ ] (ع ص ) ستوده و وصف شده و بیان شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رسم شده ٔ با صفت و موصوف . (ناظم الاطباء).وصف شونده و توصیف شده و دارنده ٔ صفتی : نقش ما یکسان به ضدها متصف خاک هم یکسان روان شان
متصیفلغتنامه دهخدامتصیف . [ م ُ ت َ ص َی ْ ی ِ ] (ع ص ) تابستان به جائی اقامت نماینده . (آنندراج ). در تابستان به جائی اقامت کننده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع تصیف شود.
متشوفلغتنامه دهخدامتشوف . [ م ُ ت َ ش َوْ وِ ] (ع ص ) دختر آراسته . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شانه کرده و زینت کرده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تشوف شود.
متصوفلغتنامه دهخدامتصوف . [ م ُ ت َ ص َوْ وِ ] (ع ص ) مردم صوفی . (ناظم الاطباء). کسی که بر طریقت صوفیان باشد.
متأسفلغتنامه دهخدامتأسف . [ م ُ ت َ ءَس ْ س ِ ] (ع ص ) دریغکننده و درد خورنده و اندوهگین . (آنندراج ). کسی که تأسف دارد. (ناظم الاطباء). مهموم و محزون و کسی که دریغ می خورد و اندوهگین است . (ناظم الاطباء) : که عدل او ملجاءملهوفان و فضل او منجای متأسفان است . (سندبادن
متصفحلغتنامه دهخدامتصفح . [ م ُ ت َ ص َف ْ ف ِ ] (ع ص ) نظرکننده در ظاهر کار و جستجوی آن نماینده . (آنندراج ). کسی که می نگرد ظاهر چیزی را و جستجو کننده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تصفح شود. || آزماینده . (ناظم الاطباء). || ملاحظه کننده . (ناظم الاطباء) <spa
متصفقلغتنامه دهخدامتصفق . [ م ُت َ ص َف ْ ف ِ ] (ع ص ) ناقه ای که بر گردد بر شکم . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). شتری که از این پهلو به آن پهلو برگردد. (ناظم الاطباء). || متردد و دودله . || کسی که دوچار می شود و روبرو می گردد و مقابل می شود و متعرض میگردد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از
متصفحلغتنامه دهخدامتصفح . [ م ُ ت َ ص َف ْ ف ِ ] (ع ص ) نظرکننده در ظاهر کار و جستجوی آن نماینده . (آنندراج ). کسی که می نگرد ظاهر چیزی را و جستجو کننده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تصفح شود. || آزماینده . (ناظم الاطباء). || ملاحظه کننده . (ناظم الاطباء) <spa
متصفقلغتنامه دهخدامتصفق . [ م ُت َ ص َف ْ ف ِ ] (ع ص ) ناقه ای که بر گردد بر شکم . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). شتری که از این پهلو به آن پهلو برگردد. (ناظم الاطباء). || متردد و دودله . || کسی که دوچار می شود و روبرو می گردد و مقابل می شود و متعرض میگردد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از