ترجمه مقاله

متصل

mottasel

۱. پیوسته.
۲. ق (قید) [عامیانه] به‌هم‌پیوسته؛ پی‌در‌پی.
۳. (اسم، صفت) (تصوف) کسی که به وصل رسیده؛ واصل.
۴. (اسم، صفت) [قدیمی] خویشاوند.

۱. پیوسته، چسبیده، مرتبط، مسلسل، ملحق، موصول، وابسته، وصل
۲. پیدرپی،

پیوسته، چسبیده

ترجمه مقاله