متعاللغتنامه دهخدامتعال . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) بلندشونده . در اصل متعالی بود اسم فاعل از تعالی که ناقص واوی است از تفاعل در حالت رفعی ضمه بر یاء ثقیل بود ساقط کردند بعد اجتماع ساکنین شد میان یا و تنوین . یاء را حذف کردند و درآخر وقف کردند تنوین هم ساقط گردید، متعال باقی ماند. (غیاث ) (آنندراج ).
متعاللغتنامه دهخدامتعال . [م ُ ت َ عال ل ] (ع ص ) شتر به سختی و شدت دونده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعالل شود.
متعالفرهنگ فارسی عمید۱. بلندمرتبه.۲. از صفات باریتعالی. Δ در اصل متعالی بوده، یای آن در وصف خداوند حذف گردیده.
مُتَعَالِفرهنگ واژگان قرآنآن بلند مرتبه اي كه بر هر بلند مرتبه اي تسلط دارد ("متعال " مبالغه در علو را ميرساند و خداوند متعال است ، براي اينکه نهايت درجه علو را دارد ، چون علو او از هر علوي بزرگتر است ، پس او آنچنان عاليي است که بر هر عالي ديگر از هر جهت تسلط دارد )
متعالملغتنامه دهخدامتعالم . [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) با هم بداننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). مر همدیگر را دانا کرده . (ناظم الاطباء). || دانای همه چیز. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعالم شود.
متعالیلغتنامه دهخدامتعالی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) بلند شونده . اسم فاعل از تعالی که به کسر لام است باب تفاعل از ناقص ، مأخوذ از علو. (غیاث ) (آنندراج ) : ذات تو به اوصاف محاسن متحلی است وز جمله ٔ اوصاف مساوی متعالی است . سوزنی .نظر همت
متعالملغتنامه دهخدامتعالم . [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) با هم بداننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). مر همدیگر را دانا کرده . (ناظم الاطباء). || دانای همه چیز. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعالم شود.
متعالیلغتنامه دهخدامتعالی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) بلند شونده . اسم فاعل از تعالی که به کسر لام است باب تفاعل از ناقص ، مأخوذ از علو. (غیاث ) (آنندراج ) : ذات تو به اوصاف محاسن متحلی است وز جمله ٔ اوصاف مساوی متعالی است . سوزنی .نظر همت
امتعاللغتنامه دهخداامتعال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بشتاب ربودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): امتعل فلان ؛ دارک الطعان فی اختلاس و سرعة. (اقرب الموارد).