متغیرلغتنامه دهخدامتغیر. [ م ُ ت َ غ َی ْ ی ِ ] (ع ص ) برگردنده از حال خود. (آنندراج ). دگرگون شده و از حال خود برگردیده . برگردیده از حالی به حالی . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). بگردانیده . بگشته . بگردیده . دیگرگون شده . گردان . گردیده . گشته . برگشته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) <spa
متغیرفرهنگ فارسی عمید۱. ویژگی کسی یا چیزی که تغییر پیدا کند و دگرگون شود؛ دگرگون.۲. آشفته و خشمگین.۳. ناراحت و نگران.
متغیردیکشنری فارسی به انگلیسیmobile, inconstant, variable, protean, uncertain, unsettled, unstable, unsteady, volatile
متغیرفرهنگ فارسی معین(مُ تَ غَ یِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - دگرگون شده ، تغییر حال یافته . 2 - آشفته ، مضطرب .
مثغرلغتنامه دهخدامثغر. [ م ُ غ ِ ] (ع ص ) کودک که دندانهای شیر ریزد یا کودکی که دندان برآورد، از اضداد است . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و رجوع به اثغار شود.
متغیر شدنلغتنامه دهخدامتغیر شدن . [ م ُ ت َ غ َی ْ ی ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از حال نخستین شدن . تغییر کردن . دیگرگون گردیدن .دگرگون شدن حال کسی یا چیزی . گشتن . بگشتن : در آن وقت آدم به مکه بود، هوای جهان متغیر شد. (لباب الالباب چ نفیسی ص 18
متغیر گرداندنلغتنامه دهخدامتغیر گرداندن . [ م ُ ت َ غ َی ْ ی ِ گ َ دَ] (مص مرکب ) (... گردانیدن ). دگرگون ساختن . || خشمگین کردن : ترکان ... همواره تقبیح صورت نظام الملک در خلوت میکرد تا سلطان را نیز بر او متغیر گردانید. (سلجوقنامه ٔ ظهیری چ خاور ص 33
متغیرانهلغتنامه دهخدامتغیرانه . [ م ُ ت َ غ َی ْ ی ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) مأخوذ ازتازی ، از روی خشم و قهر و بطور خشم و غضب . (ناظم الاطباء).
جدول پیشایندیcontingency tableواژههای مصوب فرهنگستانجدولی برای دستهبندی عناصر یک مجموعه برحسب دستکم دو متغیر، که در آن سطرها با یک متغیر و ستونها با متغیر دیگر متناظرند
متغیر شدنلغتنامه دهخدامتغیر شدن . [ م ُ ت َ غ َی ْ ی ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از حال نخستین شدن . تغییر کردن . دیگرگون گردیدن .دگرگون شدن حال کسی یا چیزی . گشتن . بگشتن : در آن وقت آدم به مکه بود، هوای جهان متغیر شد. (لباب الالباب چ نفیسی ص 18
متغیر گرداندنلغتنامه دهخدامتغیر گرداندن . [ م ُ ت َ غ َی ْ ی ِ گ َ دَ] (مص مرکب ) (... گردانیدن ). دگرگون ساختن . || خشمگین کردن : ترکان ... همواره تقبیح صورت نظام الملک در خلوت میکرد تا سلطان را نیز بر او متغیر گردانید. (سلجوقنامه ٔ ظهیری چ خاور ص 33
متغیر گردیدنلغتنامه دهخدامتغیر گردیدن . [ م ُ ت َ غ َی ْ ی ِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) متغیر گشتن . دگرگون شدن حال کسی یا چیزی : همچون از وی پرسی گوید من نه آنم که تو دیدی ، و او همان است ، لکن حالش متغیر گشت . (کشف الاسرار ج 2 ص <span class="hl"
متغیرانهلغتنامه دهخدامتغیرانه . [ م ُ ت َ غ َی ْ ی ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) مأخوذ ازتازی ، از روی خشم و قهر و بطور خشم و غضب . (ناظم الاطباء).
پروانۀ گاممتغیرcontrollable pitch propeller 1, CPP 1,variable pitch propeller 1, VPP 1, controlled propeller, variable propeller 1, reversible propeller, feathering screw propeller, feathering screw 1واژههای مصوب فرهنگستانپروانهای که گام آن با تغییر زاویۀ تیغهها تغییر میکند
تابلوی پیاممتغیرvariable message sign, VMS, dynamic message sign, DMSواژههای مصوب فرهنگستانتابلویی که اطلاعات لحظهای تردد را نمایش میدهد و همچنین کاربران را از وضعیت هوا و اطلاعات مهم دیگر آگاه میسازد
تکراریهای پیاپی شمارمتغیرvariable number of tandem repeat, VNTRواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از تکراریهای پیاپی کوتاه که تعداد آنها در ژنگان انسانهای مختلف متفاوت است
تونل چگالیمتغیرvariable-density tunnel, VDT, variable-density wind tunnelواژههای مصوب فرهنگستانتونل بادی که فشار آن در گسترۀ بزرگی قابل تغییر است بهنحویکه متناسب با عدد رِینولدز مورد نظر فشار درون آن را تغییر میدهند