متفاوتلغتنامه دهخدامتفاوت . [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) از هم جدا و دور شونده . (آنندراج ). متمایز و متفرق و جدا. از هم متمایز و مختلف و از هم جدا و جداگانه . (ناظم الاطباء) : چه عالمیان در منازل و معارج و مراتب و مدارج متفاوت قدراند. (سندبادنامه ص 4
متفاوتفرهنگ فارسی عمید۱. ویژگی کسی یا چیزی که با دیگری فرق و تفاوت داشته باشد.۲. (قید) بهصورت ناهماهنگ؛ مختلف با دیگران.
متفاوتدیکشنری فارسی به انگلیسیanother, contrary, contrast, different, differential, dissimilar, distinct, divergent, diverse, unlike, variant, varied, various
متفاوضلغتنامه دهخدامتفاوض . [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) با هم انباز و شریک . (ناظم الاطباء). با یکدیگر انباز شونده در کار. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفاوض شود.
متفاوتهلغتنامه دهخدامتفاوته . [ م ُ ت َ وِت َ ] (ع ص ) مؤنث متفاوت : و بر سطح دیگر انواع نغمات و اصناف اصوات و ایقاع نقرات و ازمنه ٔ متفاوته و متناسبه ... نشان کرد. (سندبادنامه ص 65).
متفاوتانهلغتنامه دهخدامتفاوتانه . [ م ُ ت َ وِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) جداگانه و علیحده . (ناظم الاطباء).
متفاوتهلغتنامه دهخدامتفاوته . [ م ُ ت َ وِت َ ] (ع ص ) مؤنث متفاوت : و بر سطح دیگر انواع نغمات و اصناف اصوات و ایقاع نقرات و ازمنه ٔ متفاوته و متناسبه ... نشان کرد. (سندبادنامه ص 65).
متفاوتانهلغتنامه دهخدامتفاوتانه . [ م ُ ت َ وِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) جداگانه و علیحده . (ناظم الاطباء).