متقدملغتنامه دهخدامتقدم . [ م ُ ت َ ق َدْ دِ ] (ع ص ) پیش آینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). || کسی که از پیش میرود و مینمایاند راه را. پیش رو و پیش شونده . (ناظم الاطباء). || سابق . گذشته . پیشتر. (ناظم الاطباء) : بروزگار متقدم چنان بودی . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص <
متقدمفرهنگ فارسی عمید۱. [مقابلِ متٲخِّر] کسی که در زمان پیشین زندگی میکرده است.۲. (فلسفه) دارای تقدم.۳. (صفت) [قدیمی] پیشین.۴. (صفت) [قدیمی] پیشیگیرنده؛ پیشافتاده.
متقدمفرهنگ فارسی معین(مُ تَ قَ دِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - پیشی گیرنده . 2 - دارای تقدم . 3 - زمان پیشین .
دنبالگر متقدمearly follower, first followerواژههای مصوب فرهنگستاناولین بنگاهی که پس از پیشگام یا پیشگامها وارد بازار میشود
متقادملغتنامه دهخدامتقادم . [ م ُ ت َ دَ ] (ع اِ) آن فاصله از زمان که برای ممانعت از عقوبت کفایت کند و مقاومت نماید در مقابل اجرای حد. (ناظم الاطباء).
متقادملغتنامه دهخدامتقادم . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ) دیرینه شونده . (آنندراج ). دیرینه و قدیم و پیشین و کهنه . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). قدیم . (کشاف اصطلاحات الفنون ). دیرینه . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کهن . کهنه . مزمن (در بیماری ها) . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا):
متقدمةلغتنامه دهخدامتقدمة. [ م ُ ت َ ق َدْ دِ م َ ] (ع ص ) مؤنث متقدم . ج ، متقدمات [ م ُ ت َ ق َ ددِ ] رجوع به متقدم شود.
متقدمیلغتنامه دهخدامتقدمی . [ م ُ ت َ ق َدْ دِ ] (حامص ) پیشی . تقدم . مقابل متأخری (تأخر) : پیدا کردن حال متقدمی و متأخری که پیشی و سپسی بود. (دانشنامه ٔ علائی ، از فرهنگ فارسی معین ).
متقدماًلغتنامه دهخدامتقدماً. [ م ُ ت َ ق َدْ دِ مَن ْ ] (ع ق ) هنگام پیشین و زمان سابق و از پیش . (ناظم الاطباء).
دنبالگر متقدمearly follower, first followerواژههای مصوب فرهنگستاناولین بنگاهی که پس از پیشگام یا پیشگامها وارد بازار میشود
متقدمةلغتنامه دهخدامتقدمة. [ م ُ ت َ ق َدْ دِ م َ ] (ع ص ) مؤنث متقدم . ج ، متقدمات [ م ُ ت َ ق َ ددِ ] رجوع به متقدم شود.
متقدمیلغتنامه دهخدامتقدمی . [ م ُ ت َ ق َدْ دِ ] (حامص ) پیشی . تقدم . مقابل متأخری (تأخر) : پیدا کردن حال متقدمی و متأخری که پیشی و سپسی بود. (دانشنامه ٔ علائی ، از فرهنگ فارسی معین ).
متقدماًلغتنامه دهخدامتقدماً. [ م ُ ت َ ق َدْ دِ مَن ْ ] (ع ق ) هنگام پیشین و زمان سابق و از پیش . (ناظم الاطباء).
الفضل للمتقدملغتنامه دهخداالفضل للمتقدم . [ اَ ف َ ل ُ لِل ْ م ُ ت َ ق َدْ دِ ] (ع جمله ٔ اسمیه ) برتری از آن پیشی جوینده است . فضل آن را است که متقدم باشد. رجوع به فضل شود.
دنبالگر متقدمearly follower, first followerواژههای مصوب فرهنگستاناولین بنگاهی که پس از پیشگام یا پیشگامها وارد بازار میشود