لغتنامه دهخدا
متمشی . [ م ُ ت َ م َش ْ شی ] (ع ص ) دونده و راننده . (ناظم الاطباء). جاری و روان شونده . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به تمشی شود. || فارسیان بمعنی سرانجام یافتن کار و سرانجام پذیر استعمال نمایند. (آنندراج ).- متمشی شدن کار و جز آن ؛ جریان یافتن آن .