متناظرلغتنامه دهخدامتناظر. [ م ُت َ ظِ ] (ع ص ) بریکدیگر نگرنده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نگرنده یکی مر دیگری را. (ناظم الاطباء). || مقابله نماینده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مقابل و روبرو. (ناظم الاطباء). و رجوع به تناظر شود.
تصویر متناظرcorresponding imageواژههای مصوب فرهنگستانهر تصویری از یک شیء که با دیگر تصاویر همان شیء تناظر داشته باشد
متنزرلغتنامه دهخدامتنزر. [ م ُ ت َ ن َزْ زِ ] (ع ص ) خود را به بنی نزار منسوب یا مانند کننده یا داخل سازنده در آنها. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که ادعا میکند انتساب به طایفه ٔ نزار را و خود را در آنها داخل میکند. (ناظم الاطباء). رجوع به تنزر شود.
متنظرلغتنامه دهخدامتنظر. [ م ُ ت َ ن َظْ ظِ ] (ع ص ) درنگ کننده و مهلت دهنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). درنگ کننده . (ناظم الاطباء). || نگرنده در چیزی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || چشم دارنده به چیزی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب المو
تصویر متناظرcorresponding imageواژههای مصوب فرهنگستانهر تصویری از یک شیء که با دیگر تصاویر همان شیء تناظر داشته باشد
پادیکریختیanti-isomorphismواژههای مصوب فرهنگستانتناظری یکبهیک بین دو حلقه یا هیأت یا میدان، بهطوریکه اگـر 'x متناظر x و 'y متناظر y باشد، 'x'+y متناظر x+y شود، ولی 'x'y با yx در تناظر باشد
آمارۀ کاملcomplete statisticواژههای مصوب فرهنگستانآمارهای که خانوادۀ توزیعهای متناظر با آن کامل باشد
سری غالبdominating seriesواژههای مصوب فرهنگستانسریای که هر جملۀ آن ناکمتر از جملۀ متناظر در سری مفروض دیگری است
تصویر متناظرcorresponding imageواژههای مصوب فرهنگستانهر تصویری از یک شیء که با دیگر تصاویر همان شیء تناظر داشته باشد