متناکثلغتنامه دهخدامتناکث . [ م ُ ت َ ک ِ ] (ع ص ) همدیگر عهد و پیمان شکننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عهد و پیمان شکننده مر یکدیگر را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تناکث شود. || مخالف و ناموافق و برعکس . (ناظم الاطباء).
متناقضلغتنامه دهخدامتناقض . [ م ُ ت َ ق ِ ] (ع ص ) عهدشکننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عهد و پیمان شکننده . || کسی که خراب میکند بنا را. (ناظم الاطباء). || آن که واز میکند تاب ریسمان را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به تناقض شود. || مخالف . عکس . ن
متناکدلغتنامه دهخدامتناکد. [ م ُ ت َ ک ِ ] (ع ص ) سخت و دشوار. (آنندراج ) (منتهی الارب ). || دشواری کننده با هم . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). با همدیگر سختی ودشواری کننده . (ناظم الاطباء). رجوع به تناکد شود.
متناقضدیکشنری عربی به فارسیدوجنبه اي , دمدمي , متناقض , مخالف , متباين , ضد ونقيض , ناجور , وفق ناپذير , جور نشدني , ناسازگار , غير قابل تطبيق , اشتي ناپذير