متوافقلغتنامه دهخدامتوافق . [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ) با هم یکی شونده و هم پشتی کننده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || موافق و متحد. (ناظم الاطباء). || به اصطلاح حساب دو عدد متوافق هر دو عددی که دارای یک وفق باشند یعنی عددی که هر دو را عاد کند مانند عدد 6</
متوافقدیکشنری فارسی به انگلیسیconcordant, concurrent, congenial, congruent, congruous, consonant, correspondent, harmonic, harmonious, nice
متوفقلغتنامه دهخدامتوفق . [ م ُ ت َ وَف ْ ف ِ ] (ع ص ) آن که با هم یکی و مجتمع نماید کلام مردم را و آماده سازد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کسی که کلام را جمع نموده و آماده و مهیا سازد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).