متکررلغتنامه دهخدامتکرر. [ م ُ ت َ ک َرْ رَ ] (ع ص ) مُکَرَّر. رای مهمله . (از منتهی الارب ). مکرر. (آنندراج ). نام حرف «را». (ناظم الاطباء).و رجوع به مکرر شود. || برگردانیده . (از منتهی الارب ). برگردانیده و دوباره گرفته . (ناظم الاطباء). || دودله شونده . (آنندراج ). دودله و متردد و بی ثبات .
متکررفرهنگ فارسی معین(مُ تَ کَ رِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - دوبار کرده یا گفته شده . 2 - دو دله شونده ، مردد؛ ج . متکررین .
متقررلغتنامه دهخدامتقرر. [ م ُ ت َ ق َرْ رِ ] (ع ص ) برقرار و قرار گرفته و ثابت شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).