مثابرتلغتنامه دهخدامثابرت . [ م ُ ب َ رَ / م ُ ب ِ رَ ] (ع اِمص ) مداومت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پایداری . مداومت درکاری : چون از کسی قصد اصفهان احساس نمودی و دانستی که در مقاومت و مزاولت امکان و مقدرت دارد ... پای مصابرت و مثابرت
مثابرتفرهنگ فارسی معین(مُ بَ رَ) [ ع . مثابرة ] 1 - (مص ل .) پیوسته در کاری بودن . 2 - پیشی گرفتن . 3 - تحمل رنج و مشقت .
مثابرةلغتنامه دهخدامثابرة. [ م ُ ب َ رَ ] (ع مص ) بر کاری مداومت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). پیوسته برکاری بودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پیوسته بودن برکاری و لازم گرفتن آن را و مواظبت کردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مثابرت شود.
مکابرتلغتنامه دهخدامکابرت . [ م ُ ب َ / ب ِ رَ ] (از ع ، اِمص ) مکابرة. ستیزه . معارضه : شیر از آن مکابرت عجب نماند و بر آتش غیظ مصابرت را کار فرمود. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 244). جز به رنج و مثابرت ذل و
مداومتلغتنامه دهخدامداومت . [ م ُ وَ / وِ م َ ] (از ع اِمص ) استدامت . پایداری . ثبات . (ناظم الاطباء). ادامه . (فرهنگ فارسی معین ). || مواظبت وایستن بر کاری . (ناظم الاطباء). || (ص ) همیشه یا مدتی طولانی کاری را انجام دادن . دوام دادن . پایداری کردن . ثابت قدم
مصابرتلغتنامه دهخدامصابرت . [ م ُ ب َ / ب ِ رَ ] (از ع ، مص ) اصطبار. مصابره . مصابرة. صبر ورزیدن . صبر نمودن در کارها. (یادداشت مؤلف ). صبر کردن . (غیاث ). صبر. شکیبایی .- مصابرت کردن ؛ شکیبایی کردن . شکیب به کار بردن .- <span
اثقاللغتنامه دهخدااثقال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ثَقَل و ثِقل . بارهای گران . (منتهی الارب ). گرانیها. بارها. اسباب . امتعه . || اشیاء نفیسه : ثقل آن احمال و حمل آن اثقال از پشت بینداخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). از رحال و اثقال او مبلغی تلف شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). رجّاله