مثابهلغتنامه دهخدامثابه . [ م َ ب َ / م َ ب ِ ] (ع اِ) حد و مرتبه . (آنندراج ). اندازه . مقدار. حد. درجه . منزلت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : شد انطفای حرارت بدان مثابه که موم رود در آتش و نقصان نیابد از تب و تاب . <p cla
مثابهفرهنگ مترادف و متضاد۱. مانند، مثابت، همانند ۲. اندازه، حد، منزلت ۳. مقام ۴. جایگاه، مکان ۵. شکل، قسم، گونه، نوع
متابعلغتنامه دهخدامتابع. [ م ُ ب َ ] (ع ص ) محکم و استوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
متابعلغتنامه دهخدامتابع. [ م ُ ب ِ] (ع ص ) پس رو و پیرو. (آنندراج ). پس روی کننده و پیاپی کننده و در پی کسی رونده در عمل و پیوسته و پیرو و مطیع. (ناظم الاطباء). تبعیت کننده . پیرو : همه اختران رای او را متابعهمه خسروان حکم او را مسخر. فرخی
متابةلغتنامه دهخدامتابة. [ م َ ب َ ] (ع اِمص ) اقرار و اعتراف به پشیمانی . (ناظم الاطباء) (از اشتنگاس ).
مثابةلغتنامه دهخدامثابة. [ م َ ب َ ] (ع اِ) جای بازگشتن . (ترجمان القرآن ). جای بازگشتن مردم بعد از آنکه رفته باشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جای گردآمدن مردم پس از پراکنده شدن . (از اقرب الموارد). || منزل . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || میانه ٔ چاه که آب در
مثوبةلغتنامه دهخدامثوبة. [ م َ ب َ / م َث ْ وَ ب َ ] (ع اِ) پاداش نیکی . (دهار). پاداش به نیکی . (ترجمان القرآن ). پاداش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پاداش و جزا. (ناظم الاطباء). ثواب . (اقرب الموارد). جزای نیکی و اجرت عبادت در آخرت . (غیاث ). اجر و مزد. ج ، م
بمثابهلغتنامه دهخدابمثابه ٔ. [ ب ِ م َ ب َ / ب ِ ی ِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) (از: «ب » + مثابه ) بدرجه . بمرتبه ٔ. (ناظم الاطباء). بحد. و رجوع به مثابه شود.
دوزبانگیbilingualismواژههای مصوب فرهنگستانتوانایی فرد در استفادۀ روزمره از دو زبان بهمثابۀ زبان مادری
خانوادۀ هستهایnuclear familyواژههای مصوب فرهنگستانخانوادهای مرکب از زن و شوهر با فرزند یا بدون فرزند، بهمثابۀ واحدی اجتماعی
اعتبارنامهcredentials2واژههای مصوب فرهنگستانسندی که برای نماینده به مثابة مجوز احراز کرسی و رأیدهی در مجلس است
همانندفرهنگ مترادف و متضادبسان، شبیه، کفو، مانند، متشابه، مثابه، مثل، مشابه، نظیر، نمونه، همتا، همسان
بمثابهلغتنامه دهخدابمثابه ٔ. [ ب ِ م َ ب َ / ب ِ ی ِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) (از: «ب » + مثابه ) بدرجه . بمرتبه ٔ. (ناظم الاطباء). بحد. و رجوع به مثابه شود.