مجزلغتنامه دهخدامجز. [ م ِ ج َزز ] (ع اِ) داس . || دو کارد فریز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنچه بدان موی یا پشم را برند و تراشند. (از اقرب الموارد).
مجشلغتنامه دهخدامجش . [ م ِ ج َش ش ](ع اِ) دستاس . مِجَشَّة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دست آس . آسیای دستی .
مجشلغتنامه دهخدامجش . [ م ُ ج ِش ش ] (ع ص ) کبیده کننده ٔ گندم . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آن که نیم کوب می کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کوبنده و شکننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مجیزلغتنامه دهخدامجیز. [ م َ ] (اِ) در تداول عامه تملق .چاپلوسی . چرب زبانی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- مجیز کسی را گفتن ؛ از او چاپلوسی کردن . تملق گفتن از او. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
مجشلغتنامه دهخدامجش . [ م ِ ج َش ش ](ع اِ) دستاس . مِجَشَّة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دست آس . آسیای دستی .
مجشلغتنامه دهخدامجش . [ م ُ ج ِش ش ] (ع ص ) کبیده کننده ٔ گندم . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آن که نیم کوب می کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کوبنده و شکننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مجشلغتنامه دهخدامجش . [ م ِ ج َش ش ](ع اِ) دستاس . مِجَشَّة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دست آس . آسیای دستی .
مجشلغتنامه دهخدامجش . [ م ُ ج ِش ش ] (ع ص ) کبیده کننده ٔ گندم . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آن که نیم کوب می کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کوبنده و شکننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).