مجمللغتنامه دهخدامجمل . [ م ُ ج َم ْ م ِ ] (ع ص ) زینت دهنده و آراینده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). و رجوع به تجمیل شود. || نیکوکننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). || آن که لشکر را تا دیر زمانی مقام دهد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). و رجوع به تجمیل شود.
مجمللغتنامه دهخدامجمل . [ م ُ م ِ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . (مهذب الاسماء) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مجمللغتنامه دهخدامجمل . [ م ُ ج َم ْ م َ ] (ع ص ) آراسته . مزین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از منتهی الارب ). و رجوع به تجمیل شود.
مجمللغتنامه دهخدامجمل . [ م ُ م ِ ] (ع ص ) کسی که جمع می کند و گرد می آورد چیزی را پس از پراکندگی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به اجمال شود. || جمله کننده حساب را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آن که جمع می کند حسابی را. (ناظم الاطباء). || گدازنده ٔ پیه . (ناظم الاطباء) (آنندراج
مجمللغتنامه دهخدامجمل . [ م ُ م َ ] (ع ص ) فراهم آورده و در هم کرده . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آیه ای که معنی آن محتاج به تفصیل باشد. (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قسمی از آیات قرآنیه که به ظاهر آن مراد معلوم نشود مفصلاً مثل و اَقیموا الصلوة. و آتوا الزکوة. وﷲ علی الناس حج ا
مزمللغتنامه دهخدامزمل . [ م ُزْ زَم ْ م ِ ] (اِخ ) از القاب و اسماء نبی . لقب النبی فی القرآن . (حبیب السیر چ خیام ص 291) : یا ایهاالمزمل (ای گلیم به خود پیچیده ). (قرآن 2/73).خواند مزمل نبی را زین
مزمللغتنامه دهخدامزمل . [ م ُزْ زَم ْ م ِ ] (ع ص ) آنکه به خود می پیچد و در جامه های خود پنهان میشود. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در جامه پیچیده . (آنندراج ) (برهان ). به گلیم پیچیده شده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مزمللغتنامه دهخدامزمل . [ م ُ زَم ̍ م َ ] (ع ص ) درپیچیده شده ٔ به جامه و پنهان کرده شده ٔ در آن . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
مزمللغتنامه دهخدامزمل . [ م ُ زَم ْ م ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تزمیل . در پیچنده به جامه و پنهان کننده خود را. (از منتهی الارب ). جامه در سرآورده . مدثر. (السامی ص 35 س 4 چ بنیاد فرهنگ ). جامه به سر درکشیده . (مهذب الاسماء). ب
مزمللغتنامه دهخدامزمل . [ م ُزَم ْ م ِ ] (اِ) لوله ای باشد از مس یا برنج که چون بر جانب راست پیچند آب از آن لوله روان شود و اگر به طرف چپ گردانند بایستد و این لوله را بیشتر در حمام ها و آب انبارهای سرپوشیده نصب کنند. (برهان ) (رشیدی ). لوله ای مسین و برنجین که چون به جانب راست گردانندآب روان
مجملاتلغتنامه دهخدامجملات . [ م ُ م َ ] (ع ص ، اِ) آیاتی که معنی آن محتاج به تفصیل باشد. (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به مجمل شود.
مجملاًلغتنامه دهخدامجملاً. [ م ُ م َ لَن ْ ] (ع ق ) نتیجه ٔ کلام و مختصراً و ما حصل کلام . (ناظم الاطباء). بطور اختصار. بطور خلاصه . اختصاراً. اجمالاً. و رجوع به مجمل شود.
مجملاتلغتنامه دهخدامجملات . [ م ُ م َ ] (ع ص ، اِ) آیاتی که معنی آن محتاج به تفصیل باشد. (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به مجمل شود.
مجملاًلغتنامه دهخدامجملاً. [ م ُ م َ لَن ْ ] (ع ق ) نتیجه ٔ کلام و مختصراً و ما حصل کلام . (ناظم الاطباء). بطور اختصار. بطور خلاصه . اختصاراً. اجمالاً. و رجوع به مجمل شود.