محاباتلغتنامه دهخدامحابات . [ م ُ ] (ع مص ) محابا. محاباة. رجوع به محابا و محاباة شود.- محابات کردن ؛ ترسیدن .- || کوتاهی و سهل انگاری کردن . فروگذاشتن : اگر محاباتی کند جانش برفت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 118</sp
محاباتفرهنگ فارسی معین(مُ) [ ع . محاباة . ] 1 - (مص ل .) یاری کردن . 2 - طرفداری کردن از کسی ، جانبداری کردن بر خلاف عدالت . 3 - منحرف شدن از عدل ، میل به ناحق کردن . 4 - کسی را مخصوص خود کردن ، ویژة خویش ساختن . احتیاط کردن ، ملاحظه کردن . 5 - (اِمص .) یاری ، طرفداری از کسی . 6 - احتیاط ، ملاحظه .
محاباتفرهنگ مترادف و متضاد۱. یاری کردن ۲. طرفداری کردن، ناحق کردن، جانبداری ناعادلانه کردن ۳. میلبه ناحق کردن ۴. احتیاط کردن، ملاحظه کردن ۵. فروگذاشتن ۶. احتیاط، ملاحظه، پروا
مهابادلغتنامه دهخدامهاباد. [ م َ ] (اِخ ) (بخش حومه ) نام یکی از بخشهای سه گانه ٔ شهرستان مهاباد است که از 443 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل گردیده و جمعیت آن با شهر مهاباد در موقع تألیف فرهنگ جغرافیایی ایران 96660 تن بوده است . (از
مهابادلغتنامه دهخدامهاباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش فیروزکوه شهرستان دماوند با 330 تن سکنه . محصول آن غلات ، بنشن ، سیب زمینی و انواع میوه هاست . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
مهابادلغتنامه دهخدامهاباد. [ م َ ] (اِخ ) شهر مهاباد مرکز شهرستانی به همین نام در 131کیلومتری شهر ارومیه و 1016کیلومتری شمال باختری تهران از راه سنندج واقع گردیده و فاصله ٔ آن تا تهران از راه میاندوآب -تبریز <span class="hl" di
مهابادلغتنامه دهخدامهاباد. [ م َ ] (اِخ ) قصبه ای است از دهستان گرمسیر شهرستان اردستان ، دارای 3512 تن سکنه . محصول آن غلات ، پنبه ، انار،پشم و روغن است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
مهابادلغتنامه دهخدامهاباد. [ م َ ] (اِخ ) نام چند محل از توابع قم است از جمله محلی از رستاق لنجرود. (تاریخ قم ص 136). و محلی از طسوج سراجه . (تاریخ قم ص 121).
محابافرهنگ مترادف و متضاد۱. احتیاط، اندیشه، باک، بیم، پروا، ترس، ملاحظه، واهمه ۲. جانبداری، طرفداری، محابات
حباءلغتنامه دهخداحباء. [ ح ِ ] (ع اِ) دهش بی پاداش و منت ، یا عام ّ است . محابات . (منتهی الارب ). دهش . بخشش . (وطواط). عطا. حبوة. محابات (در همه ٔ معانی ). عطا دادن . (تاج المصادر بیهقی ). || حبیة، و آن نوعی از نشستن است . || مهر زن . || (مص ) یاری دادن بی پاداش و منت . (منتهی الارب ). || م
تفریسلغتنامه دهخداتفریس . [ ت َ ] (مص جعلی ) بعضی این صورت را بمعنی فارسی کردن استعمال کرده اند مانند تعریب بمعنی عربی کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). فارسی کردن مانند تعریب که عربی کردن است و عبارت است از اینکه لفظ غیر فارسی را خواه تازی باشد یا جز آن فارسی کردن و موافق زبان فارسی تصرفات چن
مواسالغتنامه دهخدامواسا. [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) مواساة. مواسات . آسایش و راحت و نیکخواهی و خیراندیشی و نیکویی و احسان و غمخواری و شفقت و مهربانی و همدمی و رفاقت و موافقت . (ناظم الاطباء). یاری کردن و رعایت وصلح کردن و غمخواری نمودن (این لفظ در اصل مواسات بوده در استعمال فارسیان تاء آخر افتاده
یاری دادنلغتنامه دهخدایاری دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) مدد کردن . همدستی کردن . همراهی کردن . مدد رسانیدن . در منتهی الارب کلمات زیر به «یاری دادن » معنی شده است : نصر، اعانت ، ولایت ، امداد، اسعاد، حمایت ، حمیة، حموة، معاونت ، حباء، عضد، محابات ، اعداء، رفد، انجاد، تعزیر، نصور، مد، ملا، اکناف ، اجلا