محاضرهفرهنگ فارسی عمید۱. با هم گفتگو و سؤالوجواب کردن.۲. سؤالوجواب حضوری.۳. گفتگو در موضوعی که در محفلی مورد بحث قرار گیرد.
محاذرةلغتنامه دهخدامحاذرة. [ م ُ ذَ رَ ] (ع مص ) حذار. با یکدیگر تخویف نمودن . (منتهی الارب ). از یکدیگر بیم داشتن . || از کسی حذر کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). پرهیز کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ترسیدن از کسی و دوراندیشی نمودن . (از ناظم الاطباء).
محاضرةلغتنامه دهخدامحاضرة. [ م ُ ض َ رَ ] (ع مص ) حِضار. سؤال و جواب کردن با هم . (منتهی الارب ). مکالمه . با هم گفتگو کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مجادله و جواب و سؤال کردن . (از ناظم الاطباء). || زانو بزانوی کسی در نزد سلطان نشستن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). مجاثاة. (تاج العر
معاذرةلغتنامه دهخدامعاذرة. [ م ُ ذَ رَ ] (ع مص ) عذر ثابت ناشدن جهت کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
مَعَاذِيرَهُفرهنگ واژگان قرآنپوشش ها - عذر ها (کلمه معاذير جمع معذار است ، و معذار به معناي ستر و پوشش است ، و معناي عبارت "بَلِ ﭐلْإِنسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَهُ "اين است که انسان خودش را خوب ميشناسد ، هر چند که براي نهان کردن نفس خود پردهها بيندازد ، چون همان نفسش شاهد عليه او است )
خوش محاضرهلغتنامه دهخداخوش محاضره . [ خوَش ْ / خُش ْ م ُ ض َ / ض ِ رَ / رِ ] (ص مرکب ) خوش صحبت . خوش مجلس . خوش سخن . خوش گفت و شنود.
خوش محاضرهلغتنامه دهخداخوش محاضره . [ خوَش ْ / خُش ْ م ُ ض َ / ض ِ رَ / رِ ] (ص مرکب ) خوش صحبت . خوش مجلس . خوش سخن . خوش گفت و شنود.