لغتنامه دهخدا
مغلب . [ م ُ غ َل ْ ل َ ] (ع ص ) مغلوب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به کرات مغلوب شده . (از اقرب الموارد). || شاعر مجید که حکم چیرگی بر اقران ، وی را باشد. از لغات اضداد است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شاعری که حکم چیرگی بر اقران ، وی را باشد. (ناظم الاطباء).