محجوبلغتنامه دهخدامحجوب . [ م َ ] (ع ص ) بازداشته شده ٔ از بیرون آمدن . (ناظم الاطباء). پوشیده . مکسوف . مستور. در پرده کرده . درحجاب . مقابل آشکار و ظاهر : امیر... محجوب گشت از مردمان مگر از اطباء. (تاریخ بیهقی ص 517).نه عجب گر ز ب
محجوبفرهنگ فارسی عمید۱. باشرم؛ باحیا.۲. [قدیمی] پنهان؛ پوشیده؛ درپرده.۳. (اسم، صفت) [قدیمی، مجاز] بیخبر؛ ناآگاه.
حسین محجوبلغتنامه دهخداحسین محجوب . [ ح ُ س َ ن ِ م َ ] (اِخ ) ادیب شاعر خطیب . متوفی در نجف 1298 هَ. ق . / 1871 م . دیوان شعر و «مجالس المواعظ» دارد. (اعلام الشیعه ٔ قرن سیزدهم هجری ) (معجم المؤل
معزابلغتنامه دهخدامعزاب . [ م ِ ] (ع ص ) آنکه مواشی خود را دور چراند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه مواشی خود را جای دور از مردم چراند. معزابة. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
محجبلغتنامه دهخدامحجب . [ م ُ ج ِ ] (ع ص ) پوشنده . حجاب شونده . مانع : منصبی کانم ز رویت محجب است عین معزولی است نامش منصب است .مولوی (مثنوی ص 417).
محجبلغتنامه دهخدامحجب . [ م ُ ح َج ْ ج َ ] (ع ص ) بازداشته شده . (ناظم الاطباء). || در پرده و در حجاب : ملک محجب ؛ شاهی که مردمان را از دیدار وی منع کنند. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : هر آینه ملکدار محجب و شهریار مغلب و فقیر مستضعف و زیردست ... در بر او یکسان . (
محجوبةلغتنامه دهخدامحجوبة. [ م َ ب َ] (ع ص ) مؤنث محجوب . زن باحجاب و باحیا و شرمگین . (ناظم الاطباء). حجاب نشین . زنی پرده نشین . (غیاث ). عربان زنی را گویند که صاحب حجاب و شرمگینی باشد. (برهان ). ج ، محجوبات . پوشیده . مستور. درپرده : محجوبه ٔ بیت زندگانی شه ب
محجوبیلغتنامه دهخدامحجوبی . [ م َ] (حامص ) حالت و چگونگی محجوب . شرم . آزرم . حیا. خجالت و شرمساری و شرمگینی . (ناظم الاطباء) : ای دل محجوب بگذر از حجاب زانکه محجوبی حجاب جان بود.عطار.
محجوبةلغتنامه دهخدامحجوبة. [ م َ ب َ] (ع ص ) مؤنث محجوب . زن باحجاب و باحیا و شرمگین . (ناظم الاطباء). حجاب نشین . زنی پرده نشین . (غیاث ). عربان زنی را گویند که صاحب حجاب و شرمگینی باشد. (برهان ). ج ، محجوبات . پوشیده . مستور. درپرده : محجوبه ٔ بیت زندگانی شه ب
محجوبیلغتنامه دهخدامحجوبی . [ م َ] (حامص ) حالت و چگونگی محجوب . شرم . آزرم . حیا. خجالت و شرمساری و شرمگینی . (ناظم الاطباء) : ای دل محجوب بگذر از حجاب زانکه محجوبی حجاب جان بود.عطار.
حسین محجوبلغتنامه دهخداحسین محجوب . [ ح ُ س َ ن ِ م َ ] (اِخ ) ادیب شاعر خطیب . متوفی در نجف 1298 هَ. ق . / 1871 م . دیوان شعر و «مجالس المواعظ» دارد. (اعلام الشیعه ٔ قرن سیزدهم هجری ) (معجم المؤل
کاتب المحجوبلغتنامه دهخداکاتب المحجوب . [ ت ِ بُل ْ م َ ] (اِخ ) عنوانی که ینی الطرابلسی «جرجی » از نویسندگان مجله ٔ المباحث در طرابلس ، در ترجمه ٔ تاریخ التمدن الحدیث تألیف شارل سنیوبس بخود داده است . تاریخ حرب فرنسا و المانیا، تاریخ سوریا، عجائب البحر و محاصیلةالتجاریة. (معجم المطبوعات ج <span cla