لغتنامه دهخدا
کوخ .(معرب ، اِ) کازه ای از نی و کلک و مانند آن بی روزن ، کاخ مثله . ج ، اکواخ ، کوخان ، کیخان ، کِوَخة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کوخ و کاخ ؛ خانه ای که از نی برآورده باشند بی روزن و هر دو کلمه دخیل است . (از اقرب الموارد): مُحَرَّد؛ الکوخ فارسیة. الکوخ و الکاخ ؛ بیت مس