محققاًلغتنامه دهخدامحققاً. [ م ُ ح َق ْ ق َ قَن ْ ] (ع ق ) به تحقیق . حقیقةً. مسلماً. قطعاً. رجوع به محقق شود.
معکوکاءلغتنامه دهخدامعکوکاء. [ م َ / م ُ ] (ع اِ) (از «م ع ک ») گرد و غبار. || بانگ و غوغا. || بدی و گویند وقعوا فی معکوکاء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مهکوکیلغتنامه دهخدامهکوکی . [ م َ ] (هندی ، اِ) مهک . مهلوکی . اسم هندی سوس است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به مهک شود.