محمدلغتنامه دهخدامحمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن الحسن بن الحسن بن علی بن ابی طالب ، ملقب به النفس الزکیة. از افاضل خیار هاشمیان بود. در اواخر دولت بنی امیه بنوهاشم از طالبی و عباسی جمع آمدند و با یکدیگر از جور بنی امیه سخن گفتند و اتفاق کردند که با یکی از بنی هاشم بیعت کنند و همه
محمدلغتنامه دهخدامحمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم . رجوع به ابن سراج محمدبن ابراهیم ... شود.
محمدلغتنامه دهخدامحمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالحمید کاتب . رجوع به ابن عبدالحمید کاتب شود.
محمضلغتنامه دهخدامحمض . [ م ُ ح َم ْ م ِ ] (ع ص )نعت فاعلی از تحمیض . اندک کننده ٔ چیزی . (آنندراج ).
محمضلغتنامه دهخدامحمض . [ م َ م َ / م ُ م َ ] (ع اِ) موضعی که در وی گیاه شور خورد ستور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
محمیتلغتنامه دهخدامحمیت . [ م َ ی َ ] (ع مص ) حمیت . از چیزی ننگ و عار داشتن . (از تاج المصادر بیهقی ). مَحمیَة. حمایت . حَمیَّة. (منتهی الارب ). رجوع به محمیة شود.
محمدآبادلغتنامه دهخدامحمدآباد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) (... محمدخان ) دهی است از دهستان حومه ٔ خاوری شهرستان رفسنجان ، واقع در 5هزارگزی جنوب خاوری رفسنجان و یک هزارگزی جنوب شوسه ٔرفسنجان به کرمان با 340 تن سکنه . آب آن از قنات
محمدآبادلغتنامه دهخدامحمدآباد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) (محمدآباد آقازاده ) دهی از دهستان دربقاضی بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور است با 231 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
محمدآبادلغتنامه دهخدامحمدآباد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) (محمدآباد افخم الدوله ) دهی از دهستان افشاریه ساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران است با 108 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
محمدآبادلغتنامه دهخدامحمدآباد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) (محمدآباد اوشن ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین ، واقع در 24هزارگزی باختر نائین با 127 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span c
طاهرلغتنامه دهخداطاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن محمد الصادق . رجوع به طاهر جعفربن محمد... و رجوع به جعفربن محمد الصادق شود.
ابوعبدالغتنامه دهخداابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محمد مستنصر. ورجوع به ابوعبداﷲ محمد حفصی یا محمد ثانی ... شود.
محمد نظامیلغتنامه دهخدامحمد نظامی . [ م ُ ح َم ْ م َدِ ن ِ ] (اِخ ) رجوع به فصیح الدین محمد نظامی شود.
محمد توفیقلغتنامه دهخدامحمد توفیق . [ م ُ ح َم ْ م َ ت َ ] (اِخ ) رجوع به توفیق محمد و رجوع به الاعلام زرکلی ج 3 ص 875 شود.
محمد تیپلغتنامه دهخدامحمد تیپ . [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسنوند بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آبادبا 180 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
محمد آلقلغتنامه دهخدامحمد آلق . [ م ُ ح َم ْ م َ ل ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آتابای بخش پهلوی دژ شهرستان گنبدقابوس ، واقع در سه هزارگزی خاور پهلوی دژ و جنوب رودخانه ٔ گرگان با 1050 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ گرگان و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایر
محمد اوللغتنامه دهخدامحمد اول . [ م ُ ح َم ْ م َ دِ اَوْ وَ ] (اِخ ) مرینی . ابن عبدالحق . سومین از امرای بنی مرین مراکش (637 - 642 هَ . ق .). (معجم الانساب و الاسرات زامباور ص 122).
درویش محمدلغتنامه دهخدادرویش محمد. [ دَرْ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یامچی بخش مرکزی شهرستان مرند. واقع در 5هزارگزی شمال باختری مرند و 3هزارگزی راه شوسه ٔ مرند به خوی ، با 190 تن سکن
دلی محمدلغتنامه دهخدادلی محمد. [ دَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خدابنده لو بخش قروه شهرستان سنندج . واقعدر 20هزارگزی جنوب خاوری گل تپه و 10هزارگزی خاور راه شوسه ٔ همدان به بیجار، با 450</s
پهلوان درویش محمدلغتنامه دهخداپهلوان درویش محمد. [ پ َ ل َ دَرْ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) رجوع به درویش محمد... و حبیب السیر چ خیام ، فهرست ج 4 شود.
پهلوان محمدلغتنامه دهخداپهلوان محمد. [ پ َ ل َ م ُ ح َم م َ ] (اِخ ) ابوسعید. رجوع به محمد، مکنی به ابوسعید... در مجالس النفائس (ص 46 و 89 تا 91) شود.
پهلوان محمدلغتنامه دهخداپهلوان محمد. [ پ َ ل َ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) رجوع به محمد... در حبیب السیر چ خیام (ج 3 ص 307) و مجالس النفائس (ص 264) شود.