محورگاه چرخwheel boreواژههای مصوب فرهنگستانسوراخی در مرکز توپی چرخ که برای نصب چرخ بر روی محور با ابعاد دقیق ماشینکاری میشود
محورهلغتنامه دهخدامحوره . [ م َح ْ وَ رَ / رِ ] (اِ) صندوقچه ٔ خرد از چرم سطبر و بلغار. مجری از چرم برای خرد و ریز زنان (شاید مصحف محبره به معنی دوات و سیاهی دان ) باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا).
مهورةلغتنامه دهخدامهورة. [ م َهَْ وَ رَ ] (ع اِ) قسمی مجری و صندوقچه که از پوست ستبر کنند و در آن فلز و چوب بکار نرفته است . جعبه . صندوقچه ٔ چرمین .(شاید اصل کلمه محبره باشد). (از یادداشت مؤلف ).
مهاراةلغتنامه دهخدامهاراة. [ م ُ ] (ع مص ) با هم فسوس کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). با هم فسوس کردن و شوخی کردن . (ناظم الاطباء).
معاراةلغتنامه دهخدامعاراة. [ م ُ ] (ع مص ) بر اسب بی زین سوار شدن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).