ترجمه مقاله

مخ

mox

۱. [مجاز] اندیشه؛ هوش.
۲. [عامیانه] باهوش؛ نابغه.
۳. (زیست‌شناسی) قسمتی از مغز سر که به‌ دو نیمکرۀ مساوی تقسیم شده و در سطح هر نیمکره چین‌خوردگی‌هایی وجود دارد و مرکز هوش، ادراک، و حرکات ارادی بدن است؛ دماغ؛ مغز سر.
۴. (زیست‌شناسی) [قدیمی] مغز استخوان.
۵. [قدیمی، مجاز] خالص هرچیز.

۱. دماغ، مغز، نخاع
۲. سر، کله
۳. فکر، دها، شعور، عقل
۴. نابغه، ژنی، پراستعداد
۵. بید
۶. دهنه، لگام
۷. مرکز، کانون
۸. چکیده، عصاره
۹. خلاصه، لب
۱۰. اصل، بن
۱۱. عمق، ته
۱۲. نخل
۱۳. لجام، لگام

ترجمه مقاله