مخاصمتلغتنامه دهخدامخاصمت . [ م ُ ص َ م َ ] (از ع ، اِمص ) خصومت و پیکار و دشمنی و عداوت . ج ، مخاصمات . (از ناظم الاطباء) : چون بر این سیاقت در مخاصمت نفس مبالغت نمودم به راه راست بازآمد. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 47). آفت ملک شش چیز است
معاتةلغتنامه دهخدامعاتة. [ م ُ عات ْ ت َ ] (ع مص ) پیکار نمودن با کسی . عِتات . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). مخاصمت کردن با کسی . (از اقرب الموارد).
نقرةلغتنامه دهخدانقرة. [ ن ِ رَ ] (ع اِمص ) مراجعه ٔ کلام میان دو نفر. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نقره . مخاصمت در کلام . (یادداشت مؤلف ).
تزنیملغتنامه دهخداتزنیم . [ ت َ ] (ع مص ) وکیل مخاصمت فرستادن بسوی کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کسی را به دشمنی کسی برانگیختن . (از متن اللغة) (المنجد) (اقرب الموارد).