مخامرتفرهنگ فارسی عمید۱. مقیم شدن.۲. پیوسته در خانه بودن.۳. در فروش حیله کردن.۴. راه یافتن شکوتردید در دل.۵. آمیختن باهم؛ معاشرت کردن.
مخامرتفرهنگ فارسی معین(مُ مَ یا مِ رَ) [ ع . مخامرة ] 1 - (مص م .) آمیختن با هم ، نزدیک شدن با یکدیگر، مخالطت کردن . 2 - (اِمص .) آمیزش ، نزدیکی ، مخالطت .