ترجمه مقاله

مخلوق

maxluq

۱. [مقابلِ خالق] آفریده‌شده؛ ساخته‌شده.
۲. (اسم) انسان.

۱. آفریده
۲. بنده، خلق، موجود
۳. محدث، مبدع ≠ خالق

آفریده

مخلوقة

لغت‌نامه دهخدا

مخلوقة. [ م َ ق َ ] (ع ص )مؤنث مخلوق ، نسبت داده شده به کسی ؛ قصیدة مخلوقة؛ قصیده ٔ بربسته بسوی کسی که نگفته باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مؤنث مخلوق . ج ، مخالیق : قصیدة مخلوقة؛ قصیده ای که نسبت دهند آن را به کسی که نگفته باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به مخلوق (معنی

مخلوقة

لغت‌نامه دهخدا

مخلوقة. [ م َ ق َ ] (ع ص )مؤنث مخلوق ، نسبت داده شده به کسی ؛ قصیدة مخلوقة؛ قصیده ٔ بربسته بسوی کسی که نگفته باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مؤنث مخلوق . ج ، مخالیق : قصیدة مخلوقة؛ قصیده ای که نسبت دهند آن را به کسی که نگفته باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به مخلوق (معنی

ترجمه مقاله