مخچهلغتنامه دهخدامخچه . [ م ُ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) مصغر مخ . دماغ صغیر . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فرهنگستان ایران این کلمه رابجای «دماغ اصغر» پذیرفته است . (واژه های نو فرهنگستان ص 77). مرکز عصبی که در زیر مغز و پشت بصل
مخچهفرهنگ فارسی معین(مُ چِ یا چَ) [ ع - فا. ] (اِمصغ .) قسمتی از دستگاه مرکزی اعصاب که در زیر و عقب مخ قرار گرفته و مانند مخ (دماغ ) دارای قشر خاکستری رنگ در داخل است و به وسیلة سه زوج دنبالة فوقانی و تحتانی و میانی به مراکز اعصاب ارتباط دارد. عمل مخچه عبارت از تنظیم انقباضات عضلانی و تعادل بدن است .
مخةلغتنامه دهخدامخة. [ م ُخ ْ خ َ ](ع اِ) مغز استخوان و هو اخص من المخ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به مخ شود.
میخچهلغتنامه دهخدامیخچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) مصغر میخ یعنی میخ کوچک و میخ مانند. (از یادداشت مؤلف ). || ماده ٔ کوچکی صلب و محدود که در کف پا و میان انگشتان پامتشکل می گردد و گاه به قدری موجع است که شخص را عاجز از راه رفتن می کند. (ناظم الاطباء). پینه ای
میخچهفرهنگ فارسی عمید۱. [مصغرِ میخ] میخ کوچک.۲. (پزشکی) ورمی سفت و سخت شبیه تاول که از تکثیر سلولهای طبقة شاخی پوست در روی دست یا پا پیدا میشود.
میخچهفرهنگ فارسی معین(چِ) (اِمصغ .) 1 - میخ کوچک . 2 - برآمدگی کوچک و سفت که بر اثر فشار روی انگشتان به وجود می آید.
تندهرگتود مخچهایcerebellar hemangioblastomaواژههای مصوب فرهنگستانتندهرگتودی اغلب کیسهای که در مخچه ایجاد میشود
لوزۀ مخچهtonsil of cerebellum, tonsilla cerebelliواژههای مصوب فرهنگستانتودهای کروی در سطح زیرین مخچه متـ . بادامک مخچه
تباهی الکلزاد مخچهalcoholic cerebellar degenerationواژههای مصوب فرهنگستانتباهی مخچه ناشی از مصرف طولانیمدت الکل که معمولاً همراه با اختلال حرکتی است
تباهی الکلزاد مخچهalcoholic cerebellar degenerationواژههای مصوب فرهنگستانتباهی مخچه ناشی از مصرف طولانیمدت الکل که معمولاً همراه با اختلال حرکتی است
لوزۀ مخچهtonsil of cerebellum, tonsilla cerebelliواژههای مصوب فرهنگستانتودهای کروی در سطح زیرین مخچه متـ . بادامک مخچه