مدفونلغتنامه دهخدامدفون . [ م َ ] (ع ص ) در زمین نهان کرده . (مهذب الاسماء). دفین . درخاک کرده . به زمین سپرده . (یادداشت مؤلف ). دفین . دِفْن . پنهان کرده شده در خاک . (از متن اللغة). نعت مفعولی است از دفن : این مشکبوی سرخ گل زنده زآن زشت خاک مرده مدفون است .<
مدفونةلغتنامه دهخدامدفونة. [ م َ ن َ ] (ع ص ) تأنیث مدفون . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به مدفون و نیز رجوع به دفین و دفینه شود.
مدفونةلغتنامه دهخدامدفونة. [ م َ ن َ ] (ع ص ) تأنیث مدفون . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به مدفون و نیز رجوع به دفین و دفینه شود.