مدوزلغتنامه دهخدامدوز. [ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) در جانورشناسی به معنی هر یک از جانورانی که علم تولید مثل را در کلنی هیدروئید که جزو شاخه ٔ کیسه تنان هستند به عهده دارند. مدوزها ابتدا به روی پایه های کلنی یک هیدروئید به وجود می آیند ولی پس از تکامل زندگی آزاده و پلاژیکی را شروع می کنند، شکل خارج
مدوزفرهنگ فارسی عمیدنوعی جاندار مرجانی متحرک شبیه چتر دستهکوتاه که چند بازوی دراز از آن آویزان است؛ چتر دریایی.
مدوشلغتنامه دهخدامدوش . [ م َ ] (ع مص ) کم دادن . (از منتهی الارب ). کم عطا کردن . مدش . (از متن اللغة).
مدوشلغتنامه دهخدامدوش . [ م َدْ وَ ] (ع ص ) متحیر. (از متن اللغة). نعت است از دوش . رجوع به دَوش شود.
مضوزلغتنامه دهخدامضوز. [ م َ ] (ع ص ) شتر ماده ٔ سالخورده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ماده شتر مسن . (از اقرب الموارد).
مدؤظلغتنامه دهخدامدؤظ. [ م َ ئو ] (ع ص ) مدؤوظ. آنکه بسختی خشم می گیرد بر کسی . (ناظم الاطباء). رجوع به مدئوظ شود.
گورگونلغتنامه دهخداگورگون . [گُرْ گُن ْ ] (اِخ ) سه خدای یونانی به اسم مدوز ، اریال و استنو که با هم خواهر بودند و می توانستند کسانی را که به آنها نگاه می کردند به سنگ بدل کنند.
پگازلغتنامه دهخداپگاز. [ پ ِ ] (اِخ ) در اساطیر یونان نام اسب بالداری است که چون پرسه سر مدوز را ببرید از خون مدوز پیدا شد و آن پهلوان بر اسب سوار شد و برای نجات آندرومد که در پنجه ٔ قهر غولی دریائی گرفتار بود شتافت و بِلروفون پگاز را در جنگ شیمر بکار برد. پگاز با یک لگد از کوه هِلیکون چشمه ا
چترلغتنامه دهخداچتر. [ چ َ ] (اِ) نوعی جانوران تناسلی که بنام «مدوز» نامیده میشوند و چون ساختمان خارجی آنها به «چتر» شباهت دارد، آنها را «چتر» هم مینامند. (ازجانور شناسی عمومی تألیف دکتر فاطمی ج 1 ص 207).
عروس دریاییلغتنامه دهخداعروس دریایی . [ ع َ س ِ دَرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جانوری است سخت پوست از شاخه ٔ بندپاییان و از رده ٔ سخت پوستان و جزو راسته ٔ ده پاییان ، که دارای شکم نسبةً بزرگی است و انتهای بدنش به یک پره ٔ شنای قوی بنام تلسن ختم میشود. این جانور کاملاً شبیه خرچنگهای دراز رودخانه ای ا
کیسه دوختنلغتنامه دهخداکیسه دوختن . [ س َ / س ِ ت َ ] (مص مرکب ) دوختن کیسه . درست کردن و ساختن کیسه . کیسه ساختن . || به افراط توقع داشتن . کیسه بردوختن . (ناظم الاطباء). به خود وعده ٔ انتفاعی دادن . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). طمع بستن . (امثال و حکم ص <span
تراکومدوزلغتنامه دهخداتراکومدوز. [ تْرا / ت ِ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) پنجمین راسته از رده ٔ ئیدرزئرها و نمونه ٔ این جانوران پرسا و تراکی منا میباشند. رجوع به جانورشناسی تألیف آزرم ص 124 شود.