مراسلهلغتنامه دهخدامراسله . [ م ُ س َ / س ِ ل َ / ل ِ ] (از ع اِمص ) مراسلة. نامه و پیغام رد و بدل کردن . رجوع به مراسلة شود. || (اِ) نامه . (لغات فرهنگستان ). مکتوب . نوشته . نامه و پیغامی که به کسی فرستند. ج ، مراسلات .-
مراسلةلغتنامه دهخدامراسلة. [ م ُ س َ ل َ ] (ع مص ) نامه و پیغام کردن با هم . (منتهی الارب ). با کسی مکاتبت کردن و به یکدیگر پیغام فرستادن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). نامه ها و رسائل با هم رد و بدل کردن . (از متن اللغة). مراسله . || پیروی کردن کسی را در کارش . (از ناظم الاطباء): راسله فی
مرسلةلغتنامه دهخدامرسلة. [ م ُ س َ ل َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث مرسَل ، نعت مفعولی از مصدر ارسال . فرستاده شده . ارسال شده . گسیل داشته . رجوع به مرسل و ارسال شود. || آویخته شده . فروهشته . || در انواع احادیث ، احادیث مرسلة، حدیثهای مرسل . آن حدیثها که اسناد متصله ٔ آن تا تابعی رسد و تابعی بی ذکر صح
مرسلةلغتنامه دهخدامرسلة. [ م ُ س ِ ل َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث مرسِل ، نعت فاعلی از مصدر ارسال . فرستنده . ارسال دارنده : و انی مرسلة الیهم بهدیة فناظرة بم یرجع المرسلون . (قرآن 35/27)؛ من فرستنده هستم به سوی ایشان هدیه ای را تا ببینم فرستاد