مرتقبلغتنامه دهخدامرتقب . [ م ُ ت َ ق ِ ] (ع ص ) بالا برآینده . (از آنندراج ). نعت فاعلی است از ارتقاب . رجوع به ارتقاب شود. || دیده بانی کننده . (آنندراج ). نگاهبان . محافظ. پاسبان . مراقب . چشم دارنده . (ناظم الاطباء). که نظر بر چیزی گمارد و مترصد باشد . (از متن اللغة).
مرتکبلغتنامه دهخدامرتکب . [ م ُ ت َ ک ِ ](ع ص ) با تهور به کاری درآینده . (از اقرب الموارد). شروع کننده در کاری . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). آغازنده . مشغول شونده . (ناظم الاطباء). || سوارشونده . (فرهنگ نظام ) (غیاث اللغات ). برنشیننده . (ناظم الاطباء). || به عمل آورنده . (غیاث اللغات ). بجا آ
تشطیرلغتنامه دهخداتشطیر. [ ت َ ](ع مص ) مال را به دو نیمه کردن با کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نصف کردن چیزی . (از اقرب الموارد). || یک نیمه ٔ پستان دوشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || دوخلف اشتر بستن . (تاج المصادر بیهقی ). دو پستان ناقه را بستن و دو دیگر
حبیبلغتنامه دهخداحبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اوس بن حارث مکنی به ابوتمام . نجاشی (متوفی 450 هَ . ق .) در رجال خود او را یاد کرده گوید: امامی بود و امامان را تا ابوجعفر ثانی که معاصر وی بوده مدح کرده است . جاحظ در کتاب حیوان گوید: ابوتمام از رؤساء رافضه است . ح