مردنگیلغتنامه دهخدامردنگی . [ م َ دَ ] (اِ) سرپوش بزرگ بلورین که لاله یا لامپا را زیر آن نهند تا از باد مصون ماند. (یادداشت مرحوم دهخدا). فانوس شیشه ای که بالا و پائین آن باز است و شمعو چراغ را داخل آن گذارند تا از باد محفوظ بماند.
مردنگیفرهنگ فارسی معین(مَ دَ) (اِ.) نوعی شیشة چراغ بزرگ و دهان گشاد که بر روی شمع یا چراغ می گذاشتند تا از وزش باد خاموش نشود.
میردینیلغتنامه دهخدامیردینی . (ص نسبی ، اِ) نوعی از خیری بنفش و آن گلی است معروف .(برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || نوعی از بافته ٔ ابریشمین که زنان از آن پیراهن سازند. (ناظم الاطباء). بافته ٔ حریری را گویند که بیشتر زنان آن را پیراهن کنند و پوشند. (برهان ) (آنندراج ).
مریدنیلغتنامه دهخدامریدنی . [ م ُ دَ ] (ص لیاقت ) مردنی . درخور مردن . قابل مردن . رجوع به مردنی شود.
پژمردنیلغتنامه دهخداپژمردنی . [ پ َ م ُ دَ ] (ص لیاقت ) که پژمرده تواند شد. قابل پژمردن . پژمرده شونده . افسردنی . ذاوی .
پژمریدنیلغتنامه دهخداپژمریدنی . [ پ َ م ُ دَ / دِ ] (ص لیاقت ) قابل پژمریدن . که تواند پژمریدن . که باید پژمردن او را.
چراغ پرهیزفرهنگ فارسی عمید۱. فانوس؛ مردنگی.۲. آنچه که چراغ را در آن بگذارند تا از وزش باد خاموش نشود.
جعبه آینهلغتنامه دهخداجعبه آینه . [ ج َ ب َ / ب ِ ن ِ ] (اِ مرکب ) اطاقکی است که یک یا چند جدار آن از شیشه است و در فروشگاهها برای نمایش کالا بکار میبرند. ویترین . قفسه . مردنگی .
چراغ پرهیزلغتنامه دهخداچراغ پرهیز. [ چ َ / چ ِ پ َ ] (اِ مرکب ) فانوس . (برهان ) (ناظم الاطباء). چیزی که محافظت چراغ از باد کند. (برهان ). چیزی باشد که بر روی چراغ بکشند تا چراغ از صدمه ٔ باد محفوظ ماند و خاموش نشود. (آنندراج ). چیزی باشد که در پیش چراغ بسازند تا چ
چروندلغتنامه دهخداچروند. [ چ َرْ وَ ] (اِ) قسمی از فانوس که چراغ را از باد و جز آن حفظ میکند. (ناظم الاطباء). چیزی که چراغ در آن مینهادند و از جائی بجائی میبردند تا باد آنرا خاموش نکند. (فرهنگ نظام ). چیزی که چراغ در آن نهند و از جایی بجایی برند تا باد چراغ را فروننشاند. مردنگی . چرغند. چرونده