مرسلةلغتنامه دهخدامرسلة. [ م ُ س َ ل َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث مرسَل ، نعت مفعولی از مصدر ارسال . فرستاده شده . ارسال شده . گسیل داشته . رجوع به مرسل و ارسال شود. || آویخته شده . فروهشته . || در انواع احادیث ، احادیث مرسلة، حدیثهای مرسل . آن حدیثها که اسناد متصله ٔ آن تا تابعی رسد و تابعی بی ذکر صح
مرسلةلغتنامه دهخدامرسلة. [ م ُ س ِ ل َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث مرسِل ، نعت فاعلی از مصدر ارسال . فرستنده . ارسال دارنده : و انی مرسلة الیهم بهدیة فناظرة بم یرجع المرسلون . (قرآن 35/27)؛ من فرستنده هستم به سوی ایشان هدیه ای را تا ببینم فرستاد
ذراع مرسلهلغتنامه دهخداذراع مرسله . [ ذِ ع ِ م ُ س َ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نیم ذرع متعارف ماست . یاقوت در معجم البلدان در شرح کلمه ٔ سواد گوید: و طول الفرسخ اثنا عشر الف ذراع بالذراع المرسلة. پس از این روی ذراع مرسله نیم ذرع متعارف امروزی است و باز گو
مرسله بندلغتنامه دهخدامرسله بند. [ م ُ س َ ل َ / ل ِ ب َ ] (اِ مرکب ) بندی که مرسله را بدان در گلو آویزان کنند. (ناظم الاطباء). رجوع به مرسلة شود. || (نف مرکب ) که مرسله بند کند. بندکننده و به رشته کننده ٔ گلوبند. مرسله پیوند.
ذراع مرسلهلغتنامه دهخداذراع مرسله . [ ذِ ع ِ م ُ س َ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نیم ذرع متعارف ماست . یاقوت در معجم البلدان در شرح کلمه ٔ سواد گوید: و طول الفرسخ اثنا عشر الف ذراع بالذراع المرسلة. پس از این روی ذراع مرسله نیم ذرع متعارف امروزی است و باز گو
مرسله بندلغتنامه دهخدامرسله بند. [ م ُ س َ ل َ / ل ِ ب َ ] (اِ مرکب ) بندی که مرسله را بدان در گلو آویزان کنند. (ناظم الاطباء). رجوع به مرسلة شود. || (نف مرکب ) که مرسله بند کند. بندکننده و به رشته کننده ٔ گلوبند. مرسله پیوند.
مرسله پیوندلغتنامه دهخدامرسله پیوند. [ م ُ س َ ل َ / ل ِ پ َی ْ / پ ِی ْ وَ ] (نف مرکب ) مرسله پیوندنده . پیونددهنده مرسله . برشته کشنده و پیوند و نظم دهنده مرسله . کنایه از زینت بخش . (آنندراج ) : سابقه
مراسللغتنامه دهخدامراسل . [ م َ س ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُرسَل . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مرسل شود. || ج ِ مُرسَلَة است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مرسلة شود.
مرسلةلغتنامه دهخدامرسلة. [ م ُ س َ ل َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث مرسَل ، نعت مفعولی از مصدر ارسال . فرستاده شده . ارسال شده . گسیل داشته . رجوع به مرسل و ارسال شود. || آویخته شده . فروهشته . || در انواع احادیث ، احادیث مرسلة، حدیثهای مرسل . آن حدیثها که اسناد متصله ٔ آن تا تابعی رسد و تابعی بی ذکر صح
مرسلاتلغتنامه دهخدامرسلات . [ م ُ س ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِمرسِلة، مؤنث مُرسل . رجوع به مرسِل و ارسال شود.
مرسلةلغتنامه دهخدامرسلة. [ م ُ س ِ ل َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث مرسِل ، نعت فاعلی از مصدر ارسال . فرستنده . ارسال دارنده : و انی مرسلة الیهم بهدیة فناظرة بم یرجع المرسلون . (قرآن 35/27)؛ من فرستنده هستم به سوی ایشان هدیه ای را تا ببینم فرستاد
گلوندفرهنگ فارسی معین(گَ وَ) (اِمر.) 1 - گلوبند. 2 - هر چیز که به طریق تحفه و هدیه به کسی فرستند، مرسله . 3 - گلوبند مانندی از گردو و انجیر که آن را به هدیه فرستند.
مرسله بندلغتنامه دهخدامرسله بند. [ م ُ س َ ل َ / ل ِ ب َ ] (اِ مرکب ) بندی که مرسله را بدان در گلو آویزان کنند. (ناظم الاطباء). رجوع به مرسلة شود. || (نف مرکب ) که مرسله بند کند. بندکننده و به رشته کننده ٔ گلوبند. مرسله پیوند.
مرسله پیوندلغتنامه دهخدامرسله پیوند. [ م ُ س َ ل َ / ل ِ پ َی ْ / پ ِی ْ وَ ] (نف مرکب ) مرسله پیوندنده . پیونددهنده مرسله . برشته کشنده و پیوند و نظم دهنده مرسله . کنایه از زینت بخش . (آنندراج ) : سابقه
ذراع مرسلهلغتنامه دهخداذراع مرسله . [ ذِ ع ِ م ُ س َ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نیم ذرع متعارف ماست . یاقوت در معجم البلدان در شرح کلمه ٔ سواد گوید: و طول الفرسخ اثنا عشر الف ذراع بالذراع المرسلة. پس از این روی ذراع مرسله نیم ذرع متعارف امروزی است و باز گو