مرکباتلغتنامه دهخدامرکبات . [ م ُ رَک ْ ک َ ] (ع اِ) ج ِ مرکبة. مرکبه : و انواع امراض و صنوف مزاجات و مرکبات و غیر آن ثبت گردانید. (سندبادنامه ص 65). و اورا... و مالک مرکبات سفلی کرد. (سندبادنامه ص 3).<b
مرکباتفرهنگ فارسی عمید۱. آنچه از چند چیز ترکیب شده باشد؛ ترکیبشدهها.۲. (زیستشناسی) میوههایی از قبیل لیمو، نارنج، پرتقال، نارنگی، و امثال آنها.
مرکباتفرهنگ فارسی معین(مُ رَ کَّ) [ ع . ] (اِ.) به درختان پرتقال ، نارنج ، نارنگی و لیمو گفته می شود.
مرکباتفرهنگ مترادف و متضاد۱. آمیختهها، ترکیبات ≠ مفردات، بسایط ۲. درختان میوه(نارنج، لیمو، پرتقال، نارنگی، )
عطرمایۀ مرکباتcitrus oil, citrus essential oilواژههای مصوب فرهنگستانعطرمایۀ روغنی بهدستآمده از میوۀ مرکبات که عمدتاً در پوست آنها وجود دارد
عطرمایۀ مرکباتcitrus oil, citrus essential oilواژههای مصوب فرهنگستانعطرمایۀ روغنی بهدستآمده از میوۀ مرکبات که عمدتاً در پوست آنها وجود دارد
سلطان المرکباتلغتنامه دهخداسلطان المرکبات . [ س ُ نُل ْ م ُ رَک ْ ک َ ] (ع اِ مرکب ) میوه ای است بزرگتر از خربزه و منحصر به مازندران است و در جای دیگر یافت نمیشود. (یادداشت مؤلف ).
عطرمایۀ مرکباتcitrus oil, citrus essential oilواژههای مصوب فرهنگستانعطرمایۀ روغنی بهدستآمده از میوۀ مرکبات که عمدتاً در پوست آنها وجود دارد