مزایدهلغتنامه دهخدامزایده . [ م ُ ی َ دَ ] (از ع ، مص ) بر یکدیگر افزودن . (تاج المصادر) (زوزنی ). بالای دست هم رفتن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). افزودگی از طرفین . (ناظم الاطباء). چیزی را در معرض فروش گذاشتن که هر خریداری که بیشتر بها گوید مال او باشد که لفظ دیگرش حراج است . مثال : دولت هر چ
مزایدهفرهنگ فارسی عمیدچیزی را در معرض فروش گذاردن چنانکه هر کسی به قیمت گرانتر بخرد به او فروخته شود.
مزایدهفرهنگ فارسی معین(مُ یِ دِ) [ ع . مزایدة ] (مص م .) در معرض فروش گذاشتن چیزی به نحوی که هر خریداری که قیمت بیشتر پیشنهاد کرد، به وی فروخته شود؛ حراج ؛ مقابل مناقصه .
مجادةلغتنامه دهخدامجادة.[ م َ دَ ] (ع مص ) مجد. بزرگوار و گرامی گردیدن . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مجادةلغتنامه دهخدامجادة. [م ُ جادْ دَ ] (ع مص ) درست و تحقیق کردن چیزی را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || با کسی جد کردن . (تاج المصادر بیهقی ). با کسی خلاف کردن . (دهار). مخالفت کردن و مخالف گردیدن . (از ناظم الاطباء). ادعا کردن کسی که سزاوارتر به حق است و مخاصمه و مرافعه کردن . (از
مجادیحلغتنامه دهخدامجادیح . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ستارگان مایل به غروب . (آنندراج ) : مسبب همه قادری است که مجادیح انواء، نفحه ای از نوافح رحمت اوست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 437). و رجوع به ترکیب
مجایضةلغتنامه دهخدامجایضة. [ م ُ ی َ ض َ ] (ع مص ) نبرد کردن در فخر. (منتهی الارب ). مفاخرت کردن کسی را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مجودةلغتنامه دهخدامجودة. [ م َ دَ ] (ع ص ) ارض مجودة؛ زمینی که باران نیکو بر وی ببارد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط).