مزکیلغتنامه دهخدامزکی . [ م ُ زَک ْ کا ] (اِخ ) یکی از اسماء حضرت محمد (ص ) است . (حبیب السیر چ طهران ص 101).
مزکیلغتنامه دهخدامزکی . [ م ُ زَک ْ کا ] (ع ص ) زکوة (زکات ) داده شده از مال . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (غیاث ) : که مال مزکی دارند و جامه ٔ پاک . (گلستان ). || پاکیزه شده و پاک کرده شده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطب
مزکیلغتنامه دهخدامزکی . [ م ُ زَک ْ کی ] (ع ص ) پاک و پاکیزه کننده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || زکات دهنده از مال . || ستاینده خود را. || زکات از کسی گیرنده . (از منتهی الارب ). || آنکه عدول را تزکیه کند. (دهار). کسی را گویند که به تزکیه ٔ شهود می پردازد و از حال آ
مزکیفرهنگ فارسی معین(مُ زَ کّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - پاک کننده ، پاکیزه کننده . 2 - معرف ، شناساننده . 3 - آنکه شاهدان عادل را تزکیه و آنها را به پاکی و پارسایی توصیف کند.
مزکولغتنامه دهخدامزکو. [ م ُ زَ / م ُ زَک ْ کو ] (اِ) نوعی از طعام . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
مزکالغتنامه دهخدامزکا. [ م َ ] (ع اِ) شرابی که در نماز عشاء ربانی (بنا بعقیده ٔ کاتولیکها) با نان مورد تقدیس قرار میگیرد . (دزی ج 2 ص 587).
مزیقیاءلغتنامه دهخدامزیقیاء. [ م ُ زَ ] (اِخ ) (مصغر و ممدود) لقب عمروبن عامر پادشاه یمن . (اقرب الموارد). لقب عمروبن عامر پادشاه یمن که هر روز جامه ٔ نو می پوشید و شب آن را پاره میکرد تا دیگری نپوشد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). لقب عمروبن عامر ماءالسماء. (المعرب ص <span class="hl" dir="lt
چمازکلغتنامه دهخداچمازک . [ چ َ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان گیلخواران بخش مرکزی شهرستان ساری که در ده هزارگزی شمال خاوری جویبار واقع است . دشت و معتدل است و 40 تن سکنه دارد آبش از چاه . محصولش غلات ، پنبه و صیفی . شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است . (از فرهنگ جغرا
لوالوالغتنامه دهخدالوالوا. [ ل َ ل َ ] (ص ) مرد سبک بی وقار و بی تمکین و رذل و سفله . (آنندراج ) : هرکه در کون هلد بغا باشدگر مزکّی شهر ما باشدتیز بر ریش آن مزکّی کوکارسازش لوالوا باشد.کمال اسماعیل .
طبسیلغتنامه دهخداطبسی . [ طَ ب َ ] (اِخ ) علی بن محمدبن زید حداد طبسی ، مکنی به ابوالحسن . از محدثان متقدم بوده است . وی از ابن المعرتی روایت کرده است و ابوبکر محمدبن جعفر مزکی از وی روایت دارد. (از انساب سمعانی برگ 367 ب ).
اشرفی رومیلغتنامه دهخدااشرفی رومی . [ اَ رَ ی ِ ] (اِخ ) از بزرگان اولیأاﷲ بود که مدتها به ارشاد خلق پرداخت و در 899 هَ . ق . درگذشت . قبر او در ازنیک مزار خواص و عوام است . کتابی بنام مزکی النفوس دارد. (از لغات تاریخی و جغرافیائی ترکی ).
عصایدیلغتنامه دهخداعصایدی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) اسماعیل بن عبدالرحمان ، مکنی به ابوعثمان . محدث بودو به سال 465 هَ .ق . تولد یافت . حدیث را نزد ابوبکرمحمدبن یحیی بن ابراهیم مزکی و ابوسعد عبدالرحمان بن منصوربن دامش آموخت . (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
غیلانیلغتنامه دهخداغیلانی . [ غ َ ] (اِخ ) محمدبن ابراهیم بن غیلان بن عبداﷲبن غیلان بزار غیلانی ، مکنی به ابوطالب . از ابوبکر شافعی و ابواسحاق مزکی حدیث شنید و ابوبکر خطیب و گروهی که آخرین آنان ابوالقاسم هبةالدین محمدبن حصین کاتب بود از او روایت دارند وی راستگو و نیکوکار بود. در محرم سال <span