ترجمه مقاله

مساعد

mosā'ed

۱. مناسب.
۲. هم‌بازو؛ یارویاور؛ موافق.

۱. سازگار، مطلوب، مناسب، موافق
۲. معاضد، یار، یاور
۳. همبازو، همراه ≠ نامساعد

ترجمه مقاله