سهلانگارفرهنگ مترادف و متضادآسانگیر، بیمبالات، سهلگیر، مسامح، مسامحهکار، ، لاابالی، لاقید، ولنگار ≠ سختگیر، سور
کاهلفرهنگ مترادف و متضادبی عار، بیغیرت، بیکاره، تنآسا، تنبل، تنپرور، سست، مسامح، ناتوان، هیچکاره ≠ زرنگ
آسان گذارلغتنامه دهخداآسان گذار. [ گ ُ ] (نف مرکب ) سَمح : رفیقی نیک یار از لشکری به دلی آسان گذار از کشوری به . (ویس و رامین ).|| سهل انگار. مسامح . سهل .
تنبلفرهنگ مترادف و متضاد۱. بچهننه، بیحال، بیغیرت، تنزن، بیحال، بیکاره، تنآسا، تنبلباشی، تنپرور، سپوزکار، سست، کاهل، لش، مسامح، هیچکاره ≠ زرنگ، کوشا ۲. درسنخوان