مستأکلهلغتنامه دهخدامستأکله . [ م ُ ت َءْ ک ِ ل َ / ل ِ ] (ع ص ، اِ) مستأکلة. آنکه از خوردن مال یتیمان و ضعیفان زندگی کند. مفت خوران . مال مردم خوران : طغرل و ینالیان میگفتند که ری و جبال و گرگان پیش ماست و مشتی مستأکله ٔ دیلم و کردند.
مستأکلةلغتنامه دهخدامستأکلة. [ م ُ ت َءْ ک ِ ل َ ](ع ص ، اِ) مستأکله . کسانی که مال ضعیفان و یتیمان را بگیرند و با آن زندگی کنند. (اقرب الموارد). ظالمان و ستمگران و خورندگان مال مردم . (ناظم الاطباء).
مستأکلهلغتنامه دهخدامستأکله . [ م ُ ت َءْ ک ِ ل َ / ل ِ ] (ع ص ، اِ) مستأکلة. آنکه از خوردن مال یتیمان و ضعیفان زندگی کند. مفت خوران . مال مردم خوران : طغرل و ینالیان میگفتند که ری و جبال و گرگان پیش ماست و مشتی مستأکله ٔ دیلم و کردند.
مستأکلةلغتنامه دهخدامستأکلة. [ م ُ ت َءْ ک ِ ل َ ](ع ص ، اِ) مستأکله . کسانی که مال ضعیفان و یتیمان را بگیرند و با آن زندگی کنند. (اقرب الموارد). ظالمان و ستمگران و خورندگان مال مردم . (ناظم الاطباء).
جایرهلغتنامه دهخداجایره . [ ی ِ رَ / رِ ] (ع ص ) تأنیث جایر. جائر. ستم کننده . جورکننده . ظالم : در اکتساب خیرات و رفع رسوم جایره و سد اطماع مستأکله بر عمیدالجیوش بیفزود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 288).
حسام الدولهلغتنامه دهخداحسام الدوله . [ ح ُ مُدْ دَ/ دُو ل َ ] (اِخ ) تاش مکنی به ابوالعباس حاکم آمل به روزگار فخرالدوله ٔ دیلمی و بعداً حاکم استرآباد و گرگان و دهستان و آبسکون شد و در 379 یا 381 هَ
شیرازلغتنامه دهخداشیراز. (اِخ ) نام شهری دلگشا در فارس که اکنون حاکم نشین این مملکت است و شراب آنجا در خوبی معروف همه ٔ عالم و موطن شیخ سعدی و خواجه حافظ و مقبره ٔ آنها در این شهر مزار عامه . (ناظم الاطباء). نام شیراز ظاهراً در الواح عیلامی مکشوف در تخت جمشید به صورتهای : <p class="author"
طغرللغتنامه دهخداطغرل . [ طُ رِ / رُ ] (اِخ ) ابن ارسلان ، السلطان الاعظم رکن الدنیا و الدین معز الاسلام و المسلمین ، ابوطالب طغرل بن ارسلان قسیم امیرالمؤمنین (طغرل ثالث ) (573 تا 590 هَ . ق