مستداملغتنامه دهخدامستدام . [ م ُ ت َ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر استدامة. آنچه دوام آن را خواسته باشند. (اقرب الموارد). || همیشه و همیشگی خواهنده . (غیاث ) (آنندراج ). پیوسته پاینده . غالباً در مورد دعا به کار میرود به معنی همیشگی و جاویدان باد، دیرینه و علی الدوام باد :
مستضاملغتنامه دهخدامستضام . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از استضامة. مظلوم و آنکه از حق او کم کرده باشند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ستم دیده . رجوع به استضامة شود.
مستدملغتنامه دهخدامستدم . [ م ُ ت َ مِن ْ ] (ع ص ) مستدمی . نعت فاعلی از استدماء. رجوع به مستدمی و استدماء شود.
مستدیملغتنامه دهخدامستدیم . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استدامة. همیشه دارنده و درنگ نماینده . (آنندراج ). همیشه . (ناظم الاطباء). درنگ کننده و یادوام چیزی را خواهنده . (اقرب الموارد). رجوع به استدامة شود : عقاید ایشان بر آن مستقیم و مستدیم گشته . (ترجمه ٔ تاریخ یمین
مستذملغتنامه دهخدامستذم . [ م ُ ت َ ذِم م ] (ع ص ) نعت فاعلی از استذمام . آنکه کاری می کند که سزاوار نکوهش می گردد. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به استذمام شود.