مستشفیلغتنامه دهخدامستشفی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استشفاء. شفاخواهنده . (آنندراج ). آنکه شفا و سلامتی می خواهد. شفاجوینده . رجوع به استشفاء شود.
مستشفا، مستشفیفرهنگ مترادف و متضادبیمارستان، درمانگاه، مریضخانه، شفاخانه، دارالشفاء ≠ دارالمجانین، دیوانهخانه
مستصفیلغتنامه دهخدامستصفی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استصفاء. آنکه خالص چیزی را گیرد. برگزیننده . (آنندراج ). انتخاب کننده و برگزیننده و آنکه بر می گیرد بهترین جزء از چیزی را. (ناظم الاطباء). صفوه و خالص گیرنده و انتخاب کننده . (اقرب الموارد). || گیرنده ٔ کل مال کسی . (آنندراج ) (اقرب ال
مستصفیلغتنامه دهخدامستصفی .[ م ُ ت َ فا ] (ع ص ) نعت مفعولی از استصفاء. صاف کرده شده . (ناظم الاطباء). خالص کرده شده . || پاک شده از وجود و تصرف دشمن . بی منازع . مسخر. رجوع به استصفاء شود : تا نواحی لمغان که معمورترین ممالک او بود مستخلص کرد و مستصفی شد. (ترجمه ٔ تاریخ
مستشفا، مستشفیفرهنگ مترادف و متضادبیمارستان، درمانگاه، مریضخانه، شفاخانه، دارالشفاء ≠ دارالمجانین، دیوانهخانه
مستشفا، مستشفیفرهنگ مترادف و متضادبیمارستان، درمانگاه، مریضخانه، شفاخانه، دارالشفاء ≠ دارالمجانین، دیوانهخانه