ترجمه مقاله

مستضعف

mostaz'af

۱. کم‌درآمد؛ محتاج؛ فقیر.
۲. [قدیمی] درمانده؛ ناتوان.

۱. ضعیف، محروم ≠ مستکبر
۲. ضعیفنگهداشتهشده
۳. فقیر، تنگدست، بینوا، بیبضاعت
۴. ناتوان، درمانده

فرودست، تهیدست، ستمدیده، بینوا

ترجمه مقاله