مستطابیلغتنامه دهخدامستطابی . [ م ُ ت َ ](ص نسبی ) منسوب به مستطاب . || در تداول ، با بزرگی و وقار. موقرانه : ملا عبداللطیف با آن ریش مستطابی ... (سر و ته یک کرباس جمال زاده ).
مستتبعلغتنامه دهخدامستتبع. [ م ُ ت َ ب َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر استتباع . آنکه از وی پیروی کردن را خواسته باشند. (اقرب الموارد). رجوع به استتباع شود.
مستتبعلغتنامه دهخدامستتبع. [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استتباع . خواهان پس روی و پیروی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). پیروی کردن خواهنده . (آنندراج ). || پیروی کننده . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به استتباع شود.