مستعقبلغتنامه دهخدامستعقب . [ م ُ ت َ ق َ ] (ع ص ) نعت مفعولی ازاستعقاب . کسی یا چیزی که پیروی شده باشد. (ناظم الاطباء). دنبال شده . بدنبال شده . رجوع به استعقاب شود.
مستعقبلغتنامه دهخدامستعقب . [ م ُ ت َ ق ِ ] (ع ص ) پیرو. دنبال کننده : هر آنچه بغایت رسد ناچار نهایت مستعقب آن شود. (مرزبان نامه ). شدت مستلزم فرج است و عسر مستعقب یسر. (تجارب السلف ).
مستعقبلغتنامه دهخدامستعقب . [ م ُ ت َ ق ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استعقاب . عورت و شکوخه خواهنده از کسی . (منتهی الارب ). عورت یالغزش کسی را خواهنده . (اقرب الموارد). || پیروی کننده . (ناظم الاطباء). رجوع به استعقاب شود.